- Hana :)
- پنجشنبه ۲۵ خرداد ۹۶
- ۰۰:۳۰
فرشته از میان ابر ها ، به زمین خیره شده بود . سالهای زیادی ، چشم هایش در یک نقطه ثابت شده بود. فرشته ، عاشق سده بود!
فرشته از میان ابر ها ، به زمین خیره شده بود . سالهای زیادی ، چشم هایش در یک نقطه ثابت شده بود. فرشته ، عاشق سده بود!
پلک شب میپرید. میهمانی در راه بود. میهمانی از جنس نور ، زیبا همچون فرشته ها و لطیف مثل گلبرگ گل.
به زندگی دوباره ی روح اعتقاد دارین؟ همون تناسخ یا زندگی بعدی. طبق برخی گفته ها ، روح چندین بار در این دنیا زندگی میکنه. به شکل ادم های مختلف تو زمان ها و مکانهای مختلف. بعضی ها میگن چهار بار و بعضی ها میگن هفت بار .شاید به نظر خرافی بیاد ولی من عمیقا دلم میخواد حقیقت داشته باشه. و خیلی بهش فکر میکنم. به نظرم چیزی که الان هستیم ، همون ارزوهایی هست که تو زندگی قبلی داشتیم و بهشون نرسیدیم یا همون چیزایی که میخواستیم ولی نشدن. و ارزو های این زندگیمون ، تو زندگی بعدی تحقق پیدا میکنن.
خب یه مدت نبودم اینجا . اگه بگم مشغول درس خوندن بودم ، دروغ گفتم . مشغول لذت بردن از فرجه ها بودم و الان که کتابامو نگاه میکنم ، به عمق فاجعه پی میبرم . و تصمیم گرفتم این یه هفته ی اخرو بشینم خوب بخونم بلکه مشروط نشم . ولی از بس درس نخوندم دیگه یادم رفته چجور درس میخونن . انگار من همون آدمی نیستم که یه شبه کل کتاب دیفرانسیل رو میخوندم !
میخوام یه قسمتی از زندگیم رو پاک کنم ولی چون زیادی درگیرش شدم نمیتونم و اینکه نمیخوام دل کسایی که منو دوست خودشون میدونن رو بشکونم .اینم یه قسمتی از فاجعه هست !
من اینجام با یه شروع جدید. چیزی که همیشه بیشتر از هر چیزی ازش میترسم ولی گاهی باید همه چی رو رها کرد و از نو شرو کرد.